— رابطه هوشیاری و پر آگاهی ———————————————————————
وقتی با ترجمۀ کتاب کسبوکارهوشیار درگیر شدیم مدام با اطرافیان از هوشیاری ــ موضوع اصلی کتاب ــ حرف میزدیم. بازخوردها حاکی از آن بود که هوشیاری در نظر مردم مفهومی مانند مایندفولنس یا پر آگاهی (ذهنآگاهی) است. درحالیکه هوشیاری به تعریف فرد کافمن با پرآگاهی فرق دارد.
برای شناخت این فرق، نخست ببینیم منظور از پرآگاهی چیست: عموماً پرآگاهی مهارت اشراف یافتن بر احوالات درون و بیرون آدمی دانسته میشود به طوری که فرد بتواند با احساسات و افکارش یکی نشده و از آنها فاصله بگیرد، آنها را نگریسته و ارزیابی کند. فرد پرآگاه میتواند در هر لحظه بفهمد که بر او چه میگذرد و از او چه فعلی سر میزند.
بنا به این مفهوم شما میتوانید پرآگاهانه، بخورید، بدون رد کردن خروجی بزرگراه به طرف مقصد برانید، عشقورزی کنید، احساسات اندوه و خشمتان را مدیریت کنید و حتی میتوانید با خونسردی بدزدید، بکشید، یا با یک جلیقۀ انفجاری به میان مردم بروید و ضامن آن را بکشید بووووم! تعجب کردید؟ مگر کم کشتند و میکشند تروریستهای بنیادگرای اسلامی در حملات انتحاری : خونسرد، آرام، و مطمئن. پس انسان پرآگاه دقیق، متمرکز و «درست» کار میکند ولی لزوماً «کار درست» را نمیکند.
اما هوشیاری از جنس نگرش است و بهطورقطع به کار و رفتار درست، انسانی و بشردوستانه منجر میشود.
برای هوشیار بودن ملتزم بودن به «نگرشهای هوشیارانه» شرط لازم است و ملتزم بودن به «پرآگاهی» شرطی کافی. پرآگاهی در واقع چون ابزار کمک میکند فرد به نگرشهای درست هوشیاری ملتزم باقی بماند.
بدیهی است نقطه مقابل هوشیاری، ناهوشیاری و ملتزم بودن فرد به «نگرش های سمی» و مخرب است.
وقتی در هر اجتماعی ــ بزرگ و کوچک ــ ناهوشیاران حاکم شوند چیزی عاید نمیشود مگر نابسامانی، حال بد و همۀ آنچه که تک تک مان با گوشت و پوستمان به خوبی احساس کردهایم.
وظیفۀ ما شناخت هوشیاری، هوشیار شدن و ترویج آن است. یعنی راهاندازی جنبش هوشیاری.
به راستی راه شنیدن «بوی بهبود ز اوضاع جهان» از هوشیاری می گذرد و بس.
به نظر شما نگرشهای هوشیارانه چیستند؟ نگرشهای ناهوشیارانه کدامند؟
بدانیم که:
1) شرط لازم هوشیاری، داشتن نگرشهای هوشیارانه است
2) هوشیاری فراتر از پرآگاهی (مایندفولنس) است.
3) نتیجه هوشیاری انجام شدن «کار درست» است.