— مسئولیت پذیری مطلق یا قربانی بودن ———————————————————
مقابل هم مینشستیم. خالها را توی دستمان کنار هم میچیدیم. گاهی “دست” عالی میآمد پر از تک و شاه و بیبی. گاهی آن قدر خال حکم میآمد که میگفتیم حاکم کتی و یکجا ورقهای” سر” را میآمدیم پایین. اما گاهی نه از خال سر خبری بود و نه از خال حکم .
وقتی دست بد میآمد و میفهمیدیم که بازی را میبازیم، «دست را میرفتیم تو» یا با غر زدن و انواع تقلب ادامه میدادیم.
اما بازی بزرگترها جالبتر و جدیتر بود. از تماشا کردن بازی آنها لذت میبردیم. آنها مثل ما دستشون را تو نمیرفتند و سعی میکردند با هر دستی خوب بازی کنند. یادشون میماند چه خالی بازی شده، چند تا خال حکم باقی مانده، یار چه خالی آمده و چگونه باید جوابش را داد؟ گاهی حتی وقتی دست خوبی نداشتند میبردند یا دست کم باعث میشدند طرف مقابل به سختی ببره.
بازی حکم مثل بازی زندگی، هم مبتنی بر جبر است و هم اختیار. در بازی بچهها سویه جبر قویتر است و در بازی بزرگترها سویه اختیار. برای همین در بچگی بازی بزرگترها به نظرمان تماشاییتر و جذاب تر بود.
براستی جبر همان دستی است که برای ما میآید و اختیار نحوه ای است که در چارچوب آن جبر بازی میکنیم.
وقتی در زندگی با جبرها، با شرایط ناخواسته بیرونی، روبه رو میشویم و به اصطلاح دستمان افتضاح است، میتوانیم دست را تو برویم و اصلاً بازی نکنیم یا زورزورکی، با بی میلی، غر زدن و گلهگذاری از دست بد به بازی ادامه دهیم مثل شکست خوردهای که از پیش تکلیفش معلوم است.
در هر دو حالت، خودمان را قربانی شرایط میدانیم و باور داریم که هیچ اختیاری برای حل مشکل و بهتر کردن اوضاع نداریم. نتیجه اش چیست؟ باختن بازی و و از آن بدتر باختن روحیه. لذت نبردن از بازی و از زندگی.
حالا چرا مقصریابی و سرزنش میکنیم و غر میزنیم؟ چون این کارهم تسکیندهنده است وهم بار مسئولیت و حل مشکل را از روی دوش ما بر میدارد ولی به بهای گزاف زندگی نکردن و از بین رفتن احساس زنده بودن .
اما افرادی که تلاش میکنند در چاچوب جبرها و فارغ از نتیجه، بازی خوب خود را بکنند و از آن لذت ببرند، فرصتی برای مقصر یابی و سرزنش کردن ندارد چون باید شروع کنند به برنامهریزی و جمع کردن انرژی و استفاده از حداقل امکانات آنها شروع میکنند به پاس کاری، شوت زدن و گل زدن و … آنها دارای نگرش بازیکنی یا نگرش مسئولیت پذیری مطلقاند .
مسئولیتپذیری مطلق نخستین نگرش هوشیارانه به تعبیر فرد کافمن است و نقطه مقابل آن نگرش سمی قربانیگری یا سرزنشگری مطلق است یعنی نخستین وجه ممیزه هوشیاری از ناهوشیاری است.
این بحث نه چندان جدید، که در هارمونی هوشیاری کافمن بسیار خوش نشسته است، به قول کافمن وارد عقل سلیم ما شده است ولی در عمل معمول ما خبری از آن نیست. بیشتر ما ایرانی ها در بیشتر موارد، در سطح کلان و خرد، ناهوشیارانه و بر اساس نگرش قربانیگری عمل میکنیم. بیشترمان در بیشتر مواقع به جای بازی کردن و ایجاد تفاوت، مقصریابی و سرزنش میکنیم و لذت بازی کردن را از خودمون دریغ میکنیم. چرا این حرف را میزنم؟ چون هر روز میگوییم دریغ از دیروز و چون بیشترمان حالمون خوب نیست.