— نظریه ترجمۀ نشر آموزه (قسمت سوم) ———————————————————————
در مورد یک اثر ترجمه شده ما با طیف یا پیوستار روبهروییم.
پیوستار چیست؟
پیوستار نشان دهندۀ گامهای تدریجی یک دگردیسی است. نقاط مجاور هم در یک پیوستار اختلاف چندانی را نشان نمیدهند ولی در دو سر پیوستار شاهد دو پدیدۀ به کل متمایز و متفاوت هستیم.
وقتی از کیفیت ترجمه یک کتاب سخن میگوییم باید بدانیم که از پیوستاری حرف میزنیم که در نقطۀ شروع آن منطقاً با آثاری مواجهیم که متن ترحمه شده ربط چندانی به متن اثر اصلی ندارد؛ یعنی مترجم متن را بسیار کم فهمیده است. ترجمه چنان آشفته است که خواننده را گیج و خسته میکند. چنین متنی حتی قابلویرایش هم نیست. در چنین حالتی یا مترجم ناشی و غیرحرفهای است یا مولفی است فاقد اعتماد به نفس که نمیتواند حرفها و نظرات خود را بدون یدک کشیدن نام دیگری بیان کند.
در هر حال، ضعف چنین اثری باید فقط و فقط به پای مترجم ( و صد البته ناشر) نوشته شود و نباید نویسنده را خرج اعتبار بخشیدن به اثر کرد.
میپرسید آیا چنین آثاری هست که مترجمی به کل از درک نویسنده عاجر مانده، ولی به کار ادامه داده باشد و ناشری هم آن را منتشر کرده باشد؟
امیدوارم که چنین آثاری بسیار کم باشند ولی از آنجا که با یک پیوستار سر و کار داریم میتوانیم با اطمینان بگوییم بیتردید آثاری هست که از صد در صد پیام نویسنده چیزی حدود 50 درصد آن در ترجمه منتقل شده است مواردی که در میانه پیوستار قرار میگیرند.
آیا آثار ترجمه شده میانۀ طیف را میتوان باز هم کار مشترک مولف و مترجم دانست؟ در پاسخ باید پرسید که اگر لازم بود نویسنده کیفیت ترجمه را تایید کند، آیا زیر بار میرفت که وقتی پیامش به خوبی منتقل نشده، یا به اشتباه منتقل شده است، امضایش را پای کار بگذارد؟
پس در مورد اثر ضعیفی که مترجم تا حدودی آرای نویسنده را منعکس کرده است لازم است که اثر همچنان با اسم مترجم تمام شود. تا بدینجا میبینید که چقدر به میان آوردن نام مترجم واجب است حتی واجبتر از نام نویسنده!
اما آن سر پیوستار وقتی است که مترجم موفق شده است نزدیک به صد در صد پیام نویسنده را منتقل کند. در این صورت مطرح شدن نام نویسنده که جای خود دارد و خودش نیز راضی به این کار است اما ضرورت طرح نام مترجم دو چندان میشود و اگر مطرح نشود در حق او کملطفی شده است. چرا که او کسی است که نگذاشته نویسنده “نفهمیده” یا “بد فهمیده” شود. چنین مترجمی هم به گردن خوانندگان و هم به گردن نویسنده حق دارد. کوتاه سخن اینکه وقتی از یک اثر ترجمه شده حرف میزنیم نباید مترجم و ناشر را فراموش کنیم. ما باید مسئولیت محتوای اثر ترجمه شده را درست و به حق بر دوش مترجم بگذاریم و سپس بر دوش نویسنده. به راستی که اگر ترجمه خوب باشد مرحبا به مترجم و درود بر او که مسئولیت خود را به نحو احسن به انجام رسانده است و اگر ترجمه ناقص یا ضعیف باشد، باید که شکست اثر به پای مترجم نوشته شود و نباید با حذف نام او (و نیز نام ناشر) در معرفیها، کار ضعیف و ناپخته را به پای ناقص و متعارض بودن اندیشههای نویسنده بگذاریم. فقط و فقط، وقتی ترجمه مطمئن و کامل است میتوان وارد نقد اندیشههای نویسنده شد. پس یاد بگیریم در معرفی کتابی ترجمه شده بگوییم برای مثال
کتاب رهبری دلیرانه اثر برنه براون به روایت خانم یا آقای X، نشر Y.
یاد بگیریم در معرفی کتابها نام ناشر و مترجم را در کنار نام نویسنده بیاوریم. این کار به خواننده یادآوری میکند که از مترجم و ناشر انتظار کار درست داشته باشد. وقتی ناشری میپذیرد که اثری را زیر چتر و پرچم خود منتشر نماید یعنی آشکارا، و نه به طور ضمنی، اثر را به لحاظ کیفی تایید میکند. ناشر و مترجم کتاب هر دو در مورد کیفیت کار ترجمه مسئولیت دارند. با حذف نام مترجمان در هنگام معرفی کتاب نه خیال آنها را راحت کنیم و نه حقشان را ضایع.
Tags: آزاده رادنژاد, آموزه, اموزه, انتشارات آموزه, فرح رادنژاد, کتاب خوب