نظریه ترجمه انتشارات آموزه آزاده رادنژاد فرح رادنژاد

— نظریه ترجمۀ نشر آموزه (قسمت سوم) ———————————————————————

آزاده رادنژاد انتشارات آموزه

در مورد یک اثر ترجمه شده ما با طیف یا پیوستار روبه­روییم.

پیوستار چیست؟

پیوستار نشان دهندۀ گام­های تدریجی یک دگردیسی است. نقاط مجاور هم در یک پیوستار اختلاف چندانی را نشان نمی­دهند ولی در دو سر پیوستار شاهد دو پدیدۀ به کل متمایز و متفاوت هستیم.

وقتی از کیفیت ترجمه یک کتاب سخن می­گوییم باید بدانیم که از پیوستاری حرف می­زنیم که در نقطۀ شروع آن منطقاً با آثاری مواجهیم که متن ترحمه شده ربط چندانی به متن اثر اصلی ندارد؛ یعنی مترجم متن را بسیار کم فهمیده است. ترجمه چنان آشفته است که خواننده را گیج و خسته می­کند. چنین متنی حتی قابل­ویرایش هم نیست. در چنین حالتی یا مترجم ناشی و غیر­حرفه­ای است یا مولفی است فاقد اعتماد به نفس که نمی­تواند حرف­ها و نظرات خود را بدون یدک کشیدن نام دیگری بیان کند.

در هر حال، ضعف چنین اثری باید فقط و فقط به پای مترجم ( و صد البته ناشر) نوشته شود و نباید نویسنده را خرج اعتبار بخشیدن به اثر کرد.

می­پرسید آیا چنین آثاری هست که مترجمی به کل از درک نویسنده عاجر مانده، ولی به کار ادامه داده باشد و ناشری هم آن را منتشر کرده باشد؟

امیدوارم که چنین آثاری بسیار کم باشند ولی از آنجا که با یک پیوستار سر و کار داریم می­توانیم با اطمینان بگوییم بی­تردید آثاری هست که از صد در صد پیام نویسنده چیزی حدود 50 درصد آن در ترجمه منتقل شده است مواردی که در میانه پیوستار قرار می­گیرند.

آیا آثار ترجمه شده میانۀ طیف را می­توان باز هم کار مشترک مولف و مترجم دانست؟ در پاسخ باید پرسید که اگر لازم بود نویسنده کیفیت ترجمه را تایید کند، آیا زیر بار می­رفت که وقتی پیامش به خوبی منتقل نشده، یا به اشتباه منتقل شده است، امضایش را پای کار بگذارد؟

پس در مورد اثر ضعیفی که مترجم تا حدودی آرای نویسنده را منعکس کرده است لازم است که اثر همچنان با اسم مترجم تمام شود. تا بدینجا می­بینید که چقدر به میان آوردن نام مترجم واجب است حتی واجب­تر از نام نویسنده!

اما آن سر پیوستار وقتی است که مترجم موفق شده است نزدیک به صد در صد پیام نویسنده را منتقل کند. در این صورت مطرح شدن نام نویسنده که جای خود دارد و خودش نیز راضی به این کار است اما ضرورت طرح نام مترجم دو چندان می­شود و اگر مطرح نشود در حق او کم­لطفی شده است. چرا که او کسی است که نگذاشته نویسنده “نفهمیده” یا “بد فهمیده” شود. چنین مترجمی هم به گردن خوانندگان و هم به گردن نویسنده حق دارد. کوتاه سخن اینکه وقتی از یک اثر ترجمه شده حرف می­زنیم نباید مترجم و ناشر را فراموش کنیم. ما باید مسئولیت محتوای اثر ترجمه شده را درست و به حق بر دوش مترجم بگذاریم و سپس بر دوش نویسنده. به راستی که اگر ترجمه خوب باشد مرحبا به مترجم و درود بر او که مسئولیت خود را به نحو احسن به انجام رسانده است و اگر ترجمه ناقص یا ضعیف باشد، باید که شکست اثر به پای مترجم نوشته شود و نباید با حذف نام او (و نیز نام ناشر) در معرفی­ها، کار ضعیف و ناپخته را به پای ناقص و متعارض بودن اندیشه­های نویسنده بگذاریم. فقط و فقط، وقتی ترجمه مطمئن و کامل است می­توان وارد نقد اندیشه­های نویسنده شد. پس یاد بگیریم در معرفی کتابی ترجمه شده بگوییم برای مثال

کتاب رهبری دلیرانه اثر برنه براون به روایت خانم یا آقای X، نشر Y.

یاد بگیریم در معرفی کتابها نام ناشر و مترجم را در کنار نام نویسنده بیاوریم. این کار به خواننده یادآوری می­کند که از مترجم و ناشر انتظار کار درست داشته باشد. وقتی ناشری می­پذیرد که اثری را زیر چتر و پرچم خود منتشر نماید یعنی آشکارا، و نه به طور ضمنی، اثر را به لحاظ کیفی تایید می­کند. ناشر و مترجم کتاب هر دو در مورد کیفیت کار ترجمه مسئولیت دارند. با حذف نام مترجمان در هنگام معرفی کتاب­ نه خیال آنها را راحت کنیم و نه حقشان را ضایع.

Tags: , , , , ,